گاهی می‌گویند فلانی آدم باوجدان یا بی‌وجدانی است یا گفته می‌شود وجدان، چنین حکم می‌کند یا فلان اقتضا را دارد. می‌خواهیم ببینیم «وجدان» دقیقا به چه معناست؟

 

کلمه «وجدان» از آن دست کلماتی است که در علوم و دانش‌های مختلف، تعریف‌های گوناگون دارد و شاید نتوان همۀ این تعریف‌ها را به یک تعریف واحد برگرداند. به همین دلیل، کلمۀ وجدان را معمولا به صورت ترکیبی (وجدان فطری، وجدان اخلاقی، وجدان روانی و…) به کار می‌برند.

اصل این کلمه، در زبان عربی، مصدری از ریشۀ «وجد» به معنای یافتن است و اشاره به نیروی باطنی دارد که خوب را از بد تشخیص می‌دهد.

 

 

وجدان در آیات و روایات

در آیات قرآن، «وجدان» معادل «نفس لوامه» است که وقتی خطایی از انسان سر می‌زد زبان به سرزنش او باز می‌کند. (تفسیر نمونه، ج 25، ص 274)

در روایات نیز سخن از «واعظ درون» به میان آمده که مرادف با همان وجدان در زبان فارسی است. به عنوان مثال، در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده: مؤمن به سه چیز نیاز دارد: توفیقی از جانب خدای عزوجل، واعظی در اندرون خود و پذیرش نصیحت خیرخواهان. (المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین،‏ ج 2، ص 604)

وجدان در منطق و فلسفه

در علم منطق به گزاره‌هایی که از انعکاس علوم حضوری در ذهن به‌دست می‌آیند وجدانیات گفته می‌شود. علم حضوری به این معناست که هر کسی، خودش را و حالات درونی خودش مثل شادی و غم را بی‌واسط درمی‌یابد؛ به بیان ساده‌تر برای اینکه بداند شاد است یا غمناک، نیاز به واسطه مفهوم یا تصویر شیء ادراک‌شده ندارد. طبق این دیدگاه، وجدانیات عبارت است از: خودآگاهی انسان به من درونی خودش و گزاره‌های مبتنی بر آن.

در آیات قرآن، «وجدان» معادل «نفس لوامه» است که وقتی خطایی از انسان سر می‌زند زبان به سرزنش او باز می‌کند

از نظر منطق‌دانان، این گونه گزاره‌ها بدیهی و یقین‌آورند و لذا به استدلال نیاز ندارند.

منطق، ابزار فلسفه است و فیلسوفان، تعریف‌های ارائه‌شده در منطق را به عنوان مبنا می‌پذیرند. از این رو، دکتر دینانی از چهره‌های ماندگار فلسفه در روزگار ما، با نگاهی به این تعریف منطقی، می‌گوید:

«وجدان»، شنیدن باطنی یک صدایی است که از درون شما می‌آید، آن صدا به گوش شما می‌رسد، منتها گوش ظاهر شما نمی‌شنود. یک صدایی از باطن شما به گوش شما می‌رسد  که مانند عقل هم داوری نمی‌کند، داوری کار عقل است. بی‌واسطه یک صدایی از داخل به شما می‌رسد که می‌گوید این کار را بکن یا این کار را نکن، بدون داوری. مجال تعلل هم به شما نمی‌دهد.حالا این صدا از کجا می آید؟ یا از جانب حق تعالی است یا از جانب عقل است. عقل از باطن با انسان حرف می‌زند. حتی اگر صدای عقل هم باشد، ندای عقل، ندای حق است. ندای عقل از حق تعالی می‌آید.

وجدان در علم روانشناسی

از نظر روانشناسی، وجدان، قدرت ذهن برای تشخیص درست و غلط از ارزش‌های اخلاقی خود است. بیمارهای دارای اختلال شخصیت ضداجتماعی معمولا از عدم وجود (یا بسیار کم) وجدان برخوردارند که این موجب می‌شود آنها نتوانند درست و غلط را تشخیص دهند؛ بنابراین از انجام کارهایی که از دید بقیه ممکن است غیر اخلاقی یا بی‌‌وجدانی خوانده شود، عذاب وجدان نخواهند گرفت.

بر پایه این نگاه می‌توان گفت وجدان همان ارزش‌های انسانی کسب‌شده و نهادینه‌شده در فرد است که به صورت نظام ارزشی سازمان یافته و رفتارهای انسان را کنترل می‌کند. اگر رفتاری که از انسان سر می‌زند مطابق نظام ارزشی ( وجدان) فرد باشد ایشان احساس رضایت می کند. و اگر کنش او مغایر با نظام ارزشی فرد باشد فرد احساس ناخشنودی کرده و در جهت اصلاح رفتار خویش بر می‌آید. (جعفر هاشملو، نظریه‌های روان‌شناسی وجدان)

جمع‌بندی
از مجموع آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که وجدان نیرویی است که بدون داوری عقل، می‌تواند خوبی‌ها را از بدی‌ها تشخیص دهد. این گزاره‌ها، برآمده از علم حضوری و جزو بدیهی‌ترین گزاره‌های معرفتی بشری هستند که در ارزش‌گذاری و اصلاح رفتارها به کمک انسان آمده و اگر به مقتضای آن عمل شود، جامعه، بیش از پیش، به سمت اخلاقی شدن، پیش خواهد رفت.